رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

raha

بدون عنوان

سلام عسلم اون روز وقت نکردم برات عکس بزارم حالا میزارم منو این همه راه آوردن شمال که  آب نشونم بدن؟ بیکارن این قله رو خودم فتح کردم   این جا چه با حاله.... بابایی فیلم هندیه؟ بدون شرح تو راه شمال من و ساغر....... چه خوش تیپیم یاد گرفتم وایسم دارم ممن میخورم مامان و بابا برام این تاپ و خریدن که دیگه نق نزنم.... زهی خیال باطل     مامانی میدونی چقدر بزرگ شدی؟ میشینی می ایستی همه چیزو با دستای کوچولوت بر میداری کلی هم غذاهای خوشمزه میخوری. حسابی هم غر می زنی که با این یکی نمی تونم کنار بیام.... عاشقتم.        ...
29 آذر 1390

تولد 7 ماهگی با تاخیر

سلام عسل مامان خیلی دیر دارم برات می نویسم آخه هم اینترنت قطع بود هم اینقدر اذیت کردی که نذاشتی نفس بکشم.   راستی عزیزم ٦ ماهتم تموم شد.تو این مدت خیلی اتفاقها افتاد . اول اینکه اساسی مریض شدی و نفسمونو گرفتی.نزدیک بود بیمارستان بستری شی اما به خیر گذشت. بعدش رفتیم شمال با دوست مامانیٍ ، خاله نسیم و خاله الی. بعدشم واکسن ٦ ماهتو زدی که بازم نفسمونو بریدی. ٣ شب نخوابیدی.کلی تب کردی خلاصه منو بابایی مردیم.البته مامان سشما هم همینطور. روزها میگذرد و تو همچنان غر میزنی.کی تموم میشه ... نمی دونم. دوست دارم.
25 آذر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به raha می باشد